لطفا به تابلوي بدون وضو وارد نشويد، توجه کنيد!
زائر ديار دوست شدن، سعادت ميخواهد و لياقت. زيرا بايد دعوت شد تا ميهمان شد...
زائر ديار دوست شدن، سعادت ميخواهد و لياقت. زيرا بايد دعوت شد تا ميهمان شد.
بعد از جنگ، هيچوقت لايق نشدم و اين سعادت از من سلب شد تا بار ديگر به دياري سفر کنم که يک زماني ميعادگاه عشاق بود!
بيلياقتيام را اينگونه توجيه کردهام که تحمل حضور در جايي را ندارم که قداستش با نبودن قدسيان، زجرآور ميشود...
هرقدر سعي کردم خود را آمادة اين سفر کنم، نتوانستم.
ميدانم که لايق نيستم، ولي تحمل حضور در فضايي خالي مانده از آن همه عشق و ايثار برايم سخت است...
با شما هستم که سعادت يافتهايد و لياقت تشرف به مكان مقدسي شدهايد که اگر خوب گوش کنيد صداي نمازهاي شب بهترين بندگان خدا را هنوز ميتوان شنيد.
با شما هستم که زائر دياري شدهايد که هنوز هم ميتوان بوي کباب تخريبچياي را استشمام کنيد که براي لو نرفتن عمليات، مين فسفري را بر شکم گرفت و ذره ذره ذغال شد، ولي صدايي از درد از او بلند نشد...
با شما هستم که قدم بر خاکي ميگذاريد که وجب به وجب آن يادآور ازخودگذشتگيهاي همسن و سالان شما بود. اين خاک زير پاي شما، خاک نيست، بلکه تربت قتلگاه کساني است که نخواستند بار ديگر فرياد «هل من ناصر» امام زمانشان، کوفيان ديگري به تاريخ معرفي کند.
اي کاش ميشد بر اين خاک پاي نگذاشت!
ذره، ذرهاي اين خاک يادآور خاطره است... فقط گوش دل را بايد جلا داد تا بشنود ذکر عاشقانة شبهاي عمليات و روزهاي سخت و عاشقانة پاتکهاي وحشيانة عراقيها را...
با شما هستم! حالا که لايق شدهايد و عاشق، حالا که مسافر دياري شدهايد که خيليها همچون من نميتوانند همپايتان باشند! حالا که پاي بر تربت دوستانمان ميگذاريد، قدمهاي با صفايتان بر چشم ما، خاک پايتان سرمة ديدة منتظر ما. ولي جان مولا کمي آهستهتر... اين خاک تربت است. شک نکنيد كه هر ذرة آن خاک، حکايتها دارد از بهترين مردان اين زمانه.
اي کاش ميشد به جاي پا، چشم بر آن خاک نهاد!
با دل قدم برداريد، نه با پا...
التماس دعا
منبع خبر : http://emtedadmags.com/article.asp?Art=1139
http://www.hawzah.net/Hawzah/Magazines/MagArt.aspx?MagazineNumberID=6767&id=80873